۱۰ بهمن ۱۳۸۷

ساعات واپسین دستگیری

شعري براي اميرمحسن
.

رفیق امیرمحسن محمدی درساعات واپسین دستگیری اس ام اس هایی را ارسال داشت
که همنشین لحظات نگرانی ماست :


رفیق عزیز!

تا آن زمان که سرود مرگ مارا با خروش مبارزه درهم آمیزد

هرجا که مرگ غافلگیرمان کند گو خوش آمدی

# # #

تا بندهای رنج کهن آفریده شد

صد ها برده چو من افریده شد

دیوارها بنا شد ودر ظلمت جهان

درها برای بسته شدن آفریده شد

وز بند های عشق در انسان بی شکیب

عصیان روح و محنت تن آفریده شد

تندیسی از خمیره خونین هستی لم

زیر شکنجه چهره من آفریده شد

# # #

در آخرین لحظه اعتراف خواهم کرد

در ازدحام سکوت اعتکاف خواهم کرد

بس است هر چه که خنجر به پشت خود زده ام

حضور حنجره ام را غلاف خواهم کرد

به عمر در به در من چقدر مدیون است

حساب ثانیه هایی که صاف خواهم کرد

دوباره یک نفراز بیت آخرم رد شد

که عاقبت خود او را نگاه خواهم کرد

.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر